مرگ من


loveli

شعر و عـکس

مرگ من روزی فرا خواهد رسید:

در بهاری روشن از امواج نور

در زمستانی غبار آلود و دور

یا خزانی خالی از فریاد و شور

مرگ من روزی فرا خواهدرسید:

روزی از این تلخ و شیرین روزها

روزی پوچ همچون روزهای دیگر

سایه ای از امروز ها.دیروز ها!!!

دیدگانم همچون دالان های تار

گونه های همچو مرمرهای سرد

ناگهان خوابی مرا خواهد ربود

من تهی خواهم شد از فریاد درد

می خزم آرام روی دفترم

دست هایم فارغ از افسون شعر

یاد می آرم که در دستان من

روزگاری شعله میزد خون شعر

خاک می خواند مرا هر دم به خویش

می رسند از ره که در خاکم نهند

آه شاید عاشقانم نیمه شب

گل بر روی گور غمناکم نهند

بعد من ناگه به یک سو می روند

پرده های تیره دنیای من

چشمهای ناشناسی می خزند

روی کاغذ ها و دفتر های من...

بعد ها نام مرا باران و باد

نرم می شویند از رخسار سنگ

گور من می ماند به راه

فارغ از افسانه های نام وننگ

 

 

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

مجید
ساعت11:36---12 بهمن 1389
سلام سارینا جان
من باز اومدم
وبت خیلی عشقولیه
به منم یه سری بزن
رتستی لینکت کردم


farzad
ساعت10:48---6 دی 1389
من اومدم بازهم بيا .

سیاوش
ساعت13:03---5 دی 1389
به به
سلام
می بینم که باز شعر مورد علاقه منو گذاشتی ورپریده .

راستی من امشب تمام بلاگ هام پاک می کنم.

موفق باشی
خداحافظ


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در 1 دی 1389برچسب:,ساعت 21:4 توسط سارنیا| |


Power By: LoxBlog.Com